کد مطلب:28293 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:121

سیاست گرفتن مالیات












1483. امام علی علیه السلام - در نامه اش به مأموران مالیات -: به نام خداوند بخشنده مهربان. از بنده خدا علی، امیر مؤمنان، به متولّیان خراج. پس از حمد و سپاس خداوند؛ به درستی آن كه از سرایی كه به سویش می رود، پروا نكند، برای خودْ چیزی نفرستد و خود نگهدار نباشد؛ و آن كه از هواها پیروی كند و برای سود عاجل رام آن گردد، به زودی از پشیمانان خواهد بود.

بدانید كه خوش بخت ترین انسان در دنیا، كسی است كه از آنچه زیانش را می شناسد، كناره گیرد؛ و بدبخت ترین انسان ها كسی است كه از هوا پیروی كند. پس عبرت گیرید.

بدانید كه تنها آنچه از خوبی ها پیش فرستید، از آنِ شماست؛ و جز آن، هر چه فرستید، دوست می دارید كه میان شما و آن، فاصله ای دراز باشد. خداوند، شما را از خود پروا می دهد و او نسبت به بندگانش، كریم و مهربان است. به درستی كه در آنچه كوتاهی كردید، زیانش بر شماست، و آنچه از شما خواسته شده، اندك است، و پاداش خداوند، بزرگ.

و اگر در ستم و تجاوز كه از آن نهی شده، كیفری كه از آن ترسیده شود، نبود، در پرهیز از آن، آن قدر ثواب هست كه بهانه ای برای كنارگذاردن نباشد. مهربانی كنید تا با شما مهربانی شود، بندگان خدا را شكنجه مكنید و بر آنان، بیش از توان، تكلیف روا مدارید. برای مردم، از خود انصاف به خرج دهید، و نسبت به برآوردن نیازمندی های مردم، شكیبایی كنید؛ چرا كه شما گنجینه داران شهروندان هستید. برای خود، دربان مگیرید و كسی را از دستیابی به نیازمندی هایش، باز مدارید تا حاجتش را به سوی شما آورد. كسی را جای كسی دیگر، مگیرید، مگر ضامن را به جای آن كه ضمانت كرده؛ و در رفاه و آسایش [زندگی] خود را، به شكیبایی وا دارید؛ و از عقب انداختن كارها و كنار نهادن خوبی ها بپرهیزید كه در آن، پشیمانی است. والسلام![1].

1484. الكافی - به نقل از مهاجر، از مردی از قبیله ثقیف -: علی بن ابی طالب علیه السلام، مرا بر [ مالیات ]منطقه بانقیا[2]. و آبادی ای در منطقه كوفه، به كار گرفت و در برابر مردم، به من گفت: «به مالیات ها بنگر و در آن، تلاش كن. درهمی را فرو مگذار و هرگاه خواستی بدان جا روی، نزد من آی».

[ گوید:] نزد او رفتم. به من گفت: «به درستی كه آنچه از من شنیدی، نیرنگی بود. مبادا مسلمان یا یهودی و یا مسیحی را برای درهمی مالیات، كتك بزنی یا آن كه چارپایانِ كار را برای [گرفتن] مالیات، به فروش رسانی؛ چرا كه ما مأموریم كه زیادی را از آنها بستانیم».[3].

1485. السنن الكبری - به نقل از عبدالملك بن عمیر -: مردی از قبیله ثقیف به من گفت: علی بن ابی طالب علیه السلام، مرا در [ مالیات ]منطقه بزرگ شاپور،[4] به كار گرفت و فرمود: «مبادا كسی را برای گردآوری درهمی، تازیانه زنی و یا روزی یا لباس تابستانی و زمستانی و یا چارپایانِ كار آنها را به فروش گذاری؛ و برای گرفتن درهم، شخصی را مگُمار».

آن مرد گفت كه گفتم: ای امیر مؤمنان! اگر چنین باشد، دست خالی نزد تو برگردم، چنان كه دست خالی از نزد تو رفتم!

فرمود: «گرچه همان گونه كه رفته ای، بازگردی. وای بر تو! همانا ما مأموریم كه زیادی را از مردم، بستانیم».[5].

1486. تاریخ دمشق - به نقل از عبدالملك بن عمیر -: مردی از ثقیف، به من خبر داد كه علی علیه السلام او را بر نواحی عُكْبَرا[6] به كار گماشت (در آن منطقه، نمازگزار، ساكن نبود و به من در حضور آنان فرمود: «مالیات را كامل از آنان بستان. مبادا در تو نرمش (و سستی ببینند». سپس فرمود: «هنگامی كه ظهر شد، نزد من آی».

نزد او رفتم. در آن جا دربانی كه جلوی مرا بگیرد، نیافتم. دیدم او نشسته و جلویش ظرفی است و كوزه آب. كیسه اش را خواست. پیش خود گفتم: می خواهد بر من، منّت گذارد و گوهری برایم بیرون آورد، چرا كه نمی دانستم در آن چیست. آن گاه دیدم كه كیسه، مُهر شده است. مُهر را شكست. در آن، سویق[7] بود. آن را بیرون آورد و در ظرف ریخت و بر آن، آب ریخت. سپس خود از آن نوشید و به من هم نوشانید.

تاب نیاوردم. بدو گفتم: ای امیر مؤمنان! در عراق، چنین رفتار می كنی؟! خوراك عراقیان، بیش از این است.

فرمود: «بدان، به خداوند سوگند كه از روی بخل، بر آن مهر نمی زنم؛ بلكه به اندازه ای كه مرا بی نیاز كند، خریداری می كنم؛ چرا كه می ترسم اگر زیاد باشد، چیز دیگری در آن، داخل گردد از این رو، از آن مراقبت كنم[8] ظاهراً مراد آن است كه اگر این غذا زیادتر باشد، ممكن است دوستان و بستگان غذای بهتری بر آن بیفزایند. از این رو، به اندازه می خرم و درِ ظرف را مُهر می نمایم. (

، و ناخوش دارم كه به معده ام،جز غذای پاكیزه وارد كنم. به درستی كه در حضور مردم، چاره ای نداشتم جز این كه آنچه گفتم، به تو گویم. آنان، مردمی حیله گرند؛ ولی اینك به تو فرمان می دهم كه چگونه با آنان رفتار كنی، كه اگر بدان شیوه رفتار كنی [ رهایی یابی]؛ وگرنه، جز من، خداوند تو را مؤاخذه خواهد كرد. اگر به من خبر رسد كه خلاف آنچه به تو فرمان داده ام، رفتار كرده ای، تو را بركنار كنم. خوراكی هایی كه روزمرّه می خورند،و پوشاك زمستان و تابستان آنها را مفروش (مَسِتان و برای گرفتن درهمی، كسی را تازیانه مزن و او را رسوا مساز كه ما بدین امر، مأمور نیستیم، و چارپایی را كه بدان كار كنند، مفروش؛ چرا كه ما مأموریم تا زیادی را از آنها بستانیم».

گوید كه گفتم: در این صورت، همان گونه كه رفته ام، بازگردم!

فرمود: «گرچه چنین كنی».

گوید: رفتم و بدان گونه كه فرمان داده بود، در پی جمع آوری مالیات بودم. سوگند به خداوند كه بازگشتم و آنچه نزدم بود، حتی یك درهم را، به وی دادم.[9].

1487. امام علی علیه السلام - از نامه اش به یكی از كارگزاران كه او را برای مالیاتْ فرستاده بود -: فرمان می دهم او را به تقوای الهی در امور پنهانی و كارهای ناپیدا، آن جا كه گواهی جز خداوند، و نماینده ای جز او حضور ندارد.

و فرمان می دهم او را كه در آشكار به كاری از اطاعت خدا نپردازد كه در پنهان، با آن مخالفت می ورزد؛ و هر آن كس كه پنهان و آشكار، و رفتار و گفتارش تفاوت نكند، امانت را ادا كرده و بندگی را خالص گردانیده است.

و فرمان می دهم او را كه آنان را نرنجاند و دروغگوشان نداند، و به خاطر امیر بودن، از ایشان، روی نگرداند؛ چرا كه آنان، برادران دینی اند و در به دست آوردن حقوق مسلمانان، مددكار.

و برای تو در این زكات، بهره ای معیّن و حقّی معلوم است، و شریكانی داری ناتوان و تهی دست. ما حقّ تو را به تمام، می پردازیم. پس تو هم حقوق آنان را به تمام، به آنها برسان؛ و گرنه، روز رستاخیز، بیشترین دشمنان را داری، و بدا به حال آن كه نزد خداوند، دشمنش مستمندان و تهی دستان و نیازمندان و رانده شدگان و بدهكاران و در راه ماندگان باشند.

و آن كه امانت را سبُك شمارد و در خیانت، چَرا كند و جان و دین خود را از خیانتْ پاك ننماید، در دنیا خود را در خواریِ رسوایی افكنَد و در آخرت، خوارتر و رسواتر باشد؛ و بزرگ ترین خیانت، خیانت به مسلمانان است، و زشت ترین دغلكاری، دغلكاری با پیشوایان است. والسلام![10].

1488. امام علی علیه السلام - از سفارشی كه برای كارگزاران مالیات ها می نگاشت[11] -: برو با پروای از خدا كه یگانه است و بی همتا. مسلمانی را مترسان و با ناخوشی، بر او عبور مكن و بیش از حقِّ خدا از مال او مَسِتان. چون به قبیله ای رسی، بر سرِ آب آنان، فرود آی، بی آن كه به خانه شان درآیی. آن گاه، آهسته و آرام، به سویشان حركت كن تا به میان آنان رسی. پس بر آنان، سلام كن و در درود گفتن بر آنان، كوتاهی مكن.

سپس بگو: ای بندگان خدا! مرا ولیّ خدا و خلیفه او نزد شما فرستاد تا حقّی را كه خدا در مال هاتان نهاده، بگیرم. آیا خدا را در مال های شما حقّی است تا آن را به ولیّ او بپردازید؟ اگر كسی گفت: نه؛ متعرّض او مشو، و اگر كسی گفت: آری؛ با او برو، بی آن كه او را بترسانی، یا بیمش دهی، یا بر او سخت گیری، یا كار را بر او سخت گردانی. آنچه از زر یا سیم به تو دهد، بگیر؛ و اگر او را گاو و گوسفند و شتر است، بی اجازه او میان آنها داخل مشو؛ چرا كه بیشترِ آنها از آنِ اوست، و وقتی به گلّه رسیدی، چونان چیره شدگان و آزاردهندگان به میانشان مرو.

چارپا را از جای مگریزان و مترسان، و با صاحب آن، بدرفتاری مكن. پس مال را دو بخش كن و او را مخیّر گردان و هر بخش را برگزید، متعرّض او مشو. آن گاه باقی مانده را دو بخش كن و او را مخیّر گردان، و هرچه را برگزید، متعرّض او مشو. پس پیوسته چنین كن، تا آنچه ادا كننده حقّ خدا باشد، باقی مانَد. پس حقّ خدا را از او بگیر. اگر خواست كه تقسیم را برهم زنی، بپذیر. سپس آنها را به هم بیامیز و آنچه را كه بارِ نخست انجام دادی، انجام ده تا حقّ خدا را از مالش بستانی، و آن را كه كهن سال است یا پیر و فرسوده، و یا شكسته پا و پشت، و یا بیمار و معیوب، مگیر، و بر این اموال، امین مگیر، مگر آن را كه به دینداری اش اطمینان داری؛ آن كه با مال مسلمانان،مدارا كند تا آن را به ولیّ مسلمانان برساند و او آن را میان آنان، تقسیم كند؛ و بر آنْ مگمار، جز خیرخواهی مهربان و درستكاری نگاهبان را كه نه بر آنان درشتی كند و نه زیانشان رسانَد و نه مانده شان سازد و نه خسته شان گردانَد. سپس آنچه را نزد تو فراهم آمده، شتابان به سوی ما بفرست، تا چنان كه خدا فرموده، به مصرف رسانیم.

سپس آن گاه كه امین تو آنها را گرفت، بدو سفارش كن كه میان ماده شتر و بچه شیرخوارش جدایی نیفكند، و ماده را چندان ندوشاند كه شیرش اندك مانَد و بچه اش را زیان رساند، و در سوار شدن، او را به خستگی نیندازد و میان آن [ شتر ]و دیگر شتران، عدالت را برقرار سازد و باید، شتر خسته را آسوده گردانَد و آن را كه لاغر است یا آسیب دیده، آرام براند، و چون بر آبگیرها گذرد، بدان جا واردشان سازد، و راهشان را از زمین های علفزار، به جاده ها تغییر ندهد و در ساعت هایی، آنها را آسوده گذارد؛ و به هنگام خوردن آب و چریدن گیاه، مهلتشان ده تا آنها را به اذن خدا، فربه و تناور، و نه لاغر وخسته، نزد ما آوری، و ما بر پایه كتاب خدا و سنّت پیامبر او آن را تقسیم كنیم كه این كار، پاداش تو را بسیار گردانَد و به رستگاری ات نزدیك تر سازد. إن شاء اللَّه![12].

1489. امام علی علیه السلام - در عهدنامه اش به مالك اشتر -: و در كار خراج، چنان بنگر كه صلاح خراج دهندگان در آن است؛ چرا كه صلاح خراج و خراج دهندگان، به صلاحِ دیگران است و كار دیگران، سامان نگیرد تا كار خراج دهندگان، سامان نپذیرد؛ چرا كه مردمان، همه، هزینه خوار خراج و خراج دهندگان اند. باید نگاه تو به آبادانی زمین، بیشتر از گرفتن خراج باشد؛ چرا كه خراج، بدون آبادانی به دست نیاید؛ و آن كس كه خراج را بدون آبادانی زمین، جستجو كند، شهرها را ویران سازد و بندگان را هلاك كند و كارش جز اندكی استوار نگردد.

و اگر از سنگینی [ مالیات] شكایت كردند، یا از آفتی [ كه به كشتشان رسیده]، یا از قطع آب یا از خشك سالی یا تباهی زمین بر اثر غرق شدن، یا از بی آبی، بار آنان را سبُك گردان، بدان اندازه كه امید داری كارشان بدان، سامان گیرد و بر تو سنگین نیاید، آنچه بر آنان سبُك گردانیدی؛ چرا كه آن، اندوخته ای است كه به تو بازش دهند با آبادانی شهرها و آرایش ولایت ها، جز آن كه ستایش آنان را به خود جلب كرده ای و شادمانی شان را از گسترش عدالت در میان آنان. در حالی كه بر زیادی قوّت آنان تكیه خواهی داشت، بر اثر آنچه نزد آنان ذخیره ساخته ای، از آسایشی كه برایشان فراهم ساختی و اطمینان به آنها كه با عادت دادن آنها به عدالت و مدارا [ به دست آورده ای]، چه بسا در آینده، كاری پدید آید كه چون آن را بر عهده آنان گذاری، با خاطر آسوده بپذیرند؛ چرا كه آبادانی شهرها [ باعث می شود ]آنچه بر آنان روا داری، بر دوش كشند.

و خرابی سرزمین ها از تنگ دستی صاحبان آنهاست، وتنگ دستی صاحبان زمین، زمانی است كه زمامداران، به گردآوری اموال، خو كنند و به ماندن، بدبین باشند، و بهره گیری شان از عبرت ها اندك باشد.[13].

1490. امام علی علیه السلام - در عهدنامه اش به مالك اشتر (برپایه گزارش تحف العقول -: خراج دهندگان را از همه شهرها نزد خود، گِرد آور و به آنان دستور ده كه از وضعیت شهرهایشان و آنچه صلاحشان در آن است و آسانی گردآوری خراج، به تو گزارش دهند. آن گاه، دیدگاه صاحب نظران غیر از خراج دهندگان را جویا شو. پس اگر از سنگینی مالیات یا آفت هایی چون قطع آب یا تباهی زمین بر اثر آب گرفتگی یا كم آبی یا آفتی دیگر به تو شِكوه كردند، مالیات را بر آنان سبُك گیر، به اندازه ای كه امید داری خداوند، بدان [ مقدار ]كارشان را اصلاح كند، و اگر از تو درخواست كمك كردند، بر اصلاح (و تقویت آنچه با ثروت هایشان بر آن توانایی دارند، پس هزینه آن را بر عهده گیر؛ چرا كه فرجام كمك هایت به خیر و صلاح آنان است.

پس بر تو آنچه از هزینه ها بر آنان تخفیف دادی، گران نیاید؛ چرا كه ذخیره ای است كه آن را در آبادانی شهرها و تزیین ولایت ها به تو برگردانند، جز آن كه دوستی و حُسن نیّت آنان و بهره دهی آنان را همراه با موجباتی كه خدا جلب [محبّتشان] را آسان كند، به دست آورده ای. چرا كه خراج، با تلاش و سختی به دست نیاید، با آن كه تكیه گاهی است كه بدان اعتماد می كنی و اگر پیشامدی رُخ دهد، بر آنان تكیه می كنی، به جهت زیادی نیروی آنان كه با آسایش آنان، ذخیره ساختی و اطمینانی كه از آنان [ كسب كردی]، بدان سبب كه آنان را به عدالت و مدارا عادت دادی و شناخت آنان از عذرهایت، در پیشامدهایی كه در آن بر آنها تكیه كردی و آنان با طیب خاطر، آن را بر دوش كشیدند؛ چرا كه آبادانی شهرها [ باعث می شود] آنچه بر آنان نَهی، بر دوش كشند. به درستی كه خرابی شهرها از تنگ دستی مردمان آنهاست و همانا مردمان شهرها، در اثر زیاده روی زمامداران و بدبینی آنان به ماندن و كمی بهره گیری شان از عبرت ها، تنگ دست شوند.[14].









    1. وقعة صفّین: 108، المعیار والموازنة: 122. نیز، ر. ك: نهج البلاغة: نامه 51.
    2. ناحیه ای از منطقه كوفه بوده است.
    3. الكافی: 8/540/3، تهذیب الأحكام: 275/98/4، من لا یحضره الفقیه: 1605/24/2.
    4. از توابع بغداد.
    5. السنن الكبری: 18736/345/9، اُسد الغابة: 3789/98/4، كنز العمّال: 11488/501/4.
    6. منطقه ای در ده فرسخی بغداد.
    7. غذایی كه از آرد گندم و جو تهیه می شود.
    8. ظاهرا مراد آن است كه اگر این غذا زیادتر باشد، ممكن است دوستان و بستگان غذای بهتری بر آن بیفزایند.از این رو، به اندازه می خرم و در ظرف را مهر می نمایم.(م).
    9. تاریخ دمشق: 487/42، حلیة الأولیاء: 82/1. نیز، ر. ك: المعیار والموازنة: 248.
    10. نهج البلاغة: نامه 26، بحار الأنوار: 719/528/33. نیز، ر. ك: دعائم الإسلام: 252/1.
    11. سید رضی گفته است: در این جا جمله هایی را آوردیم تا دانسته شود كه امام علی علیه السلام ستون حق را به پا داشت و نشانه های عدالت را در كارهای بزرگ و كوچك و باریك و ستُرگ، به جای گذاشت.
    12. نهج البلاغة: نامه 25، الكافی: 1/536/3، تهذیب الأحكام: 274/96/4.
    13. نهج البلاغة: نامه 53. نیز، ر. ك: دعائم الإسلام: 362/1.
    14. تحف العقول: 137.